مراقبه یا مدیتیشن چگونه است؟ و ایا در دین اسلام وجود دارد؟
ناشناس ( تحصیلات : کم سواد ، 17 ساله )
با سلام و احترام. مراقبه یا مدیتیشن چگونه است؟ و ایا در دین اسلام وجود دارد؟
مشاور (احسان فدایی)
با سلام و سپاس از همراهی شما، ما قدر ارتباط با شما را می دانیم.
بعضی تصور میکنند که نتیجه مدیتیشن، همان چیزی است که در متون اسلامی خودسازی یا تهذیب نفس نام گرفته است. اما باید چند نکته را جهت تفکیک بین تهذیب نفس و مدیتیشن در نظر داشت. مطلب اول این که در اسلام خودسازی در قالب کنار گذاشتن صفات رذیله دنبال میشود. یعنی اگر موفق شود که رذایل اخلاقی همانند دروغ، غیبت، حسد و دیگر صفات ناشایست را کنار بگذارد، به خودسازی نایل شده است. اما در مدیتیشن اساساً به مبارزه با صفات منفی دعوت نمیشود و کنار گذاشتن رذایل مطرح نیست. روشن است اگر کسی روزانه نه یک بار که چند بار مدیتیشن کند، با صفات روحی خود کاری نکرده است؛ یعنی نه صفات بد را از بین برده و نه صفات نیکو را در خود ایجاد کرده است. در مدل اخلاقی اسلام، قوای ذهنی نه فقط تعطیل نمیشود، که این قوا پیوسته به شناسایی امیال منفی و هَرَس درون مشغول است. کار ذهن در مراحل ابتدایی سلوک، کمک به پیراستن درون است و در مراحل بالاتر که کار سالک از پیرایش درون به آرایش روح میرسد و سالک با افزودن ذخایر معنوی خود، به مراتب فنا نزدیک میشود، قوای ذهنی با تفکر و تأمل بر آیات آفاقی و انفسی، ایفای نقش میکنند و در مقامات بالاتر با تأمل بر اسما و صفات حق، به عروج روح کمک مینمایند. نتیجه این که در این مدل، آشفتگی ذهنی از ابتدا شکل نمیگیرد. از آنجا که انرژی ذهن به کار گرفته میشود و قوای او رها نیستند، ذهن پذیرای خطورات و وسوسهها نخواهد بود. علی(ع) فرمود: «طوبی لمن شَغَلَه عیبه عن عیوب الناس؛ خوش به حال کسی که پرداختن به خود، او را از مشغول شدن به دیگران بازداشته است».(1)
در مدیتیشن یوگا هر چند به بدن توجه ویژه میشود و یوگیها با بدن تکنیکهای زیبایی را انجام میدهند. چون توجه به بدن، با تعالی معنوی و رضایت خداوند پیوند نمیخورد، فقط تقویت نیروی جسمی است و پرورش جسمی در نهایت باعث سرگرمی انسان و حداکثر فایده آن، آرامش ذهن است. صد البته آرامش ذهنی، کمترین ارتباطی با شکوفایی استعدادهای معنوی آدمی و تعالی معنوی او ندارد. اما در اسلام به بدن(از این نظر که باید به کمال اخروی منجر شود) توجه میگردد و این طور نیست که فرصت محدود عمر به یادگیری تکنیکهای «آسانا» بگذرد و دست آخر هم انسان با کالایی به سرای آخرت قدم گذارد که برای آن منزلگاه سودی ندارد. چنانکه گفته شد مدل خودسازی در اسلام «مدل کار با ملکات روحی» است؛ یعنی انسان معنوی کسی است که خصلتهای الهی مانند راستگوئی، امانت داری، بندگی خداوند را تحصیل کرده و خصلتهای منفی مانند تهمت، خودخواهی، جاه طلبی و دیگر خصال منفی را در خود ریشه کن کند. طبیعی است که قوۀ ذهن، نه تنها مانع دیده نمیشوند، بلکه مددکار سالک و زور بازوی عارف تلقی میشوند و برای ایجاد ملکات روحی، بیشترین استفاده از همین قوه صورت میگیرد. در تهذیب نفس، انسانها باید سرمایههای ذهنی و روحی خویش را در جهت کسب خصلتهای شایسته به کار گیرند و با این ذخایر روحی، به خالق خویش پل بزنند و قدمی در راه رضایت او بردارند. قوای ذهنی انسان که در متون اخلاقی اسلام، ابزار بسیار قوی برای درک عالم مثال معرفی شده و با نام قوه خیال از آن یاد شده است، یکی از نعمات خداوند برای درک حقایق عوالم بالاتر است. اما جالب این است که در مدیتیشن این قوا نه تنها ابزار دیده نمیشوند، که مانعی برای سلوک معنوی تلقی میشوند. عملی به نام بیذهنی که در مدیتیشن از آن بارها و بارها به عنوان عمل مثبت نام برده میشود، در حقیقت قائل شدن به مزاحم بودن ذهن است. آن چه در فرآیند مدیتیشن انجام میشود، تخلیه ذهن است و آن چه باید تعقیب شود، راندن و پس زدن خطورات و وسوسههای ذهنی و در نتیجه «مرخص کردن ذهن» است. چنانکه یک لفظ میتواند انسان را به فضای مدیتیشن وارد کند، همینطور ممکن است سماع صوفیانه، آدمی را به حالتی خلسه گونه ببرد و نوعی از وانهادگی درونی را به ارمغان آورد.(2) بنابر این در مراقبه و مدیتیشن، نیروهای مهاجم نابود نمیشوند و اقدامی برای ریشهکنی اینگونه امواج مزاحم صورت نمیگیرد؛ بلکه عملیات تهذیب، صرف «پس راندن افکار» میشود. در فرآیند مدیتیشن، مشکل از اساس حل نمیشود و ذهن همچنان منتظر افکار مخرب است و اینگونه افکار، همچنان به سمت ذهن هجوم میآورند. البته در یک اقدام منفعل، با آنها مدارا میشود و با هل دادن ذهن به کناری، فقط جلوی صدمات آنی به ذهن گرفته میشود؛ به عبارت دقیقتر آنچه در حقیقت در مراقبه اتفاق میافتد، رفع است، نه دفع. نتیجه این که در مدیتیشن هر چند به طور موقت ممکن است انسان از ناحیه ذهن احساس آرامش کند، اما چون ذهن از قوای مفید خالی میشود، عملاً توانمندی جدیدی در آن رخ نمینماید و حتی از تشویشها رهایی نمییابد و اگر زمینهای پیش آید، دوباره ذهن درگیر تنش ها و پراکندگی ها خواهد بود. در نهایت این که استرس های ذهنی و تنشهای درونی همچنان باقی اند و قدمی ریشهای در مداوای آنها برداشته نشده است.
منابع:
1. نهج البلاغه، خطبه 176.
2. حرکات انرژیزا، بلون و جونز،آرام؛ تجسم خلاق، 1386، ص 58.
موفق و سربلند باشید.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}